عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

وفادارم بمان...



  وفادارم بمان!


امروز  خیالت بد جور به سرم زده  ، سرم از درد ترکیده...!


می خواهم بگویم وفادار باش ، هر زمان خواستی بی خیال من مباش ،


می خواهم بگویم عشقت را از سر راه نیاورده ام که هر زمان بری از یادم ،


 تو آمدی و با خودت برایم یک عالمه امید آوردی ..


 آمدی مرا از تنهایی  و زندگی سرد و دردناکم درآوردی ،


آمدی و با خودت امید و عشق آوردی ،


بی خیال من مباش ، وفادارم باش!


نمی خواهم بازیچه شوم ، با احساساتم غرق دریا شوم..


گفتم قلبم مال خود توست ، نگفتم هر زمان که خواستی بازیچه توست !


 وفادار بمان نازنینم ، این را از عمق وجودم، بازگو می کنم ،


هوای پرواز در سر دارم


می دانم رهایم نمی کنی ، ولی حس عجیبی دارم در این خلوت و تنهایی ،


نمی خواهم لحظه ای در قلبت باشم و  بعد فراموش شوم ...


نمی خواهم آن کسی شوم که عادی شده برای تو!


وفادار بمان ، صدای قلبم صادقانه می گوید که دوستت می دارد


برای عشقت وفادار و عاشق می ماند ...





©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh


چه آسان، از عشق من می گذری...



چه آسان، از عشق من می گذری...



حس قشنگ رویاهایم چه زود رفت از نگاهم،

ساحل پرتلاطم عشقم چه زود خالی شد از موج عاشقیم،

آری چقدر این دل مجنون تو شده، گویی سراپا دیوانه شده!

این دل پُر تپشم، پُر از همهمه شده.. انگار که شکسته شده!

ببَر مرا ای ساحل بی موج، ببر تا غرق دریا شوم، از زندگی رها شوم...

ببَر تا که آسوده بخوابم، به خدا هوای گریه دارم

تو مرا آزردی، بال و پَر شکسته از دورها فقط تماشایم کردی!

چگونه این دل مجنونِ مرا ببین تو چه ساده آزردی، از بس که بی وفا شده ای...

ندیدی عشق پاکم را ، گمشدنم در خلوت دلم را،

به خدا آسان نگیر دل بستنم به تو را ، در حسرتم می گذاری بی چون و چرا!

درست است که همه می گویند از عشق لیلی و مجنون قصه ها،

اما تو نگذاشتی بیافرینیم قصه ای دگر را...

تو چه آسان از عشق من می گذری، بی دریغ از محبتِ کوتاهی!

خیالی نیست؛ همه بی وفا شده اند، تو هم بی وفا باش،

دلم بازیچه شده، گلویم پُر از بغض گریه گشته...

می شکنم بغضم را ... رها می شوم به جایی که دل نمی شکنند!

آنجا که سرزمین محبت است؛  آنجا که برایم جایی راحت است...





©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh




حرفای نگفته...




  حرفای نگفته ...


می شکنم صندوقچه قلبم رو، باز می کنم همش رو پیش روی تو،

صدا می کنم  احساس پاک تو رو، همنفس با من بمانی تا بگیرم دستت رو،

بمان با من تا بگویم حرفای ناگفته دلم  رو ،

باور کن بدجوری گرفته حال و هوای عاشقی وجودم رو!

تو با قلب شکسته ام چه می کنی اگر بشکند،

صدایش می دانی که تا آن سوی سرزمینها میرسد؟!

یه عالمه حرف دل دارم، از واژه های دفتر دلتنگی ام!....

گوش بکن به این که پُر از بغض گرفته ام...

می خواهم تمام دنیا را به پای تو بریزم،

عشقمان را در دفتر خاطره ها بنویسم،

قصه من و تو، قصه ی پُر از شور و عشق خواهد بود،

سرزمین عشاق منتظر حضور ما دو تا عاشق خواهد بود...

قلبم آرام نمی گیرد، تو چقدر بی وفا شدی که صدایم نمی کنی تا که این دلم آرام بگیرد..

صدایم کن بی تو تنهایم، آخرش در این تنهایی میمیرم

رهایم می کنی تو، چرا اینقدر نامهربانی... باز چرا تنهایم می گذاری

آخرش پَرپَر می کنی، عشقمونو از دَم می زنی!... تو بی وفا شده ای...

تو عزیزترینمی، چرا اینقدر مرا در خلوت رهایم می کنی،

ناگفته نماند : چقدر برایم تو عزیز شده ای!

حرفای نگفته دارم، به خدا خیلی دوستت می دارم،

بیا و با من غریبگی نکن،

مرا در کوچه ها پس کوچه ها با حرفای نگفتم رهایم مکن،

وقت گفتن حرف نگفته ام همین الان است ؛ به خدا دلم می تپد برایت گرچه نالایق است..



©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh