دیـدار...
مدتها بود آرزو به دل ، در حسرت دیدار تو روزها را تک تک ، می شمردم ...
شب می رسید ، در آسمان می جستمت ،
روز که می شد تو را گم می کردم ؛
آن قدر روشن بودی و مهتابی که نقابت فقط در شب ها رخ می کِشید ...
به راستی چقدر تو مهربانی که خدا تو را برایم نشان داده ؛
به راستی چقدر عین ماهِ شبها می درخشی ،
تو چقدر با همه فرق داری ...
باورت می شود که از خود بی خود می شوم ، وقتی تو را می بینم ؟
باورت می شود دیدار تو برایم لذتی چندهزار ساله رقم می زند !
دیدارت برایم یک دنیا می ارزد ،
شکر می کنم از خدای مهربانم که تو را برایم تقدیر می زند ...
تقدیر من و تو را چه زیبا می زند ؛
زندگی را چه زیبا می آفریند ...
ای نفس های من ، به عشق تو زنده ام ؛
به عشق دیدار تو لحظه به لحظه عمرم را سپری می کنم
ثانیه ها را می شمارم که لحظه دیدارمان خیلی زود فرا برسد ؛
خدا نکند که کسی تو را از من بگیرد ...
دانلود دکلمه متنِ دیــدار ( کــلیـــک کنــیـــد )
بـا صــدای شـهــرام دانــش
©
نویسنده ❣ شهرام دانش
Writen By Shahram Danesh