▂ ▃ ▅ ▆ بی تو تنهاترینم ▆ ▅ ▃ ▂
گاهی مرا از هر چه عشق است ، دور می کنی !
از زندگی جدا ، و از عاشقی می ترسانی ؛
از هر چه در صندوقچه کهنه اسرار دلم میدانم ، صادقانه به زبان می آورم ،
حیف که همه را به چشم دروغ می بینی ؛ توجهی به حساسیتم نمی دهی !
چرا اینهمه در حقم بی انصافی می کنی ؟
مگر دل حساس مرا تو نمی شناسی ...
نمی دانی مگر بی تو تنهاترینم ،
یک دل ساده اما پر از احساس با تو بودن دارم ؛
گاهی نمی بینی احساسم به تو را ؛
گاهی نمی بینی تبسمی عمیق در دلم را ...
می شود زمانی که پشیمان می شوی ،
در حسرتم فقط غم می خوری !
غصه روزهایی را می خوری که مردی ساده بودم ،
به خیالم با همه فرق داشتم ؛
صدایم می کنی از دورها ، ولی ....
ولی آن زمان دیگر نمی بینی مرا ؛
آن زمان نیستم همدم لحظه های سرد و خالی ، تو را ...
چرا نمی خواهی قبول کنی که بی تو تنهاترینم ،
بدون هیچ توجهی می گذری از همه احساساتم ...
بی تو تنهاترینم ، خیال ماندن بدون تو را ندارم ؛
بی تو مجنون بی لیلایم ؛ لیلایی که نزدیک است به من حتی از نفسهایم ...
می بینی چقدر دوستت دارم ؟ ... قصه می گویم می دانم !
می دانم خیلی ساده ام ؛ خیلی رسم و رسوم زمانه نمی دانم ...
می دانم که بهتر از من دلت می خواهت ، می دانم وجودم لیاقت تو را ندارد !
اما باور داشته باش تو را از جان و دلم می ستایم ؛
بی تو تنهاترینم ؛ تنهای تنها و بدون هیچ حس بودنم ؛
بی تو تنهاترینم ؛ مانند اشک خشکیده در گونه هایم ...
بی تو شبنم خشکیده در باغچه آرزوهایم ؛ بغض گرفته در گلویم !
بی تو مانند نفس های حبس شده در سینه ام ، بی تو مجال زیستن ندارم ؛
بی تو تنهاترینم ...
©
نویسنده ❣ شهرام دانش
Writen By Shahram Danesh