عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

درد دل

▂ ▃ ▅ ▆       درد دل    ▆ ▅ ▃ ▂


زجر می کشم که نمی توانم آرام کنم مرهم دلم را ،


ساکت باشم و نگویم حرف  دلِ غم دیده ام را ...


نمی توانم در دادگاه عشقی که مجرمش شناخته شده ام ،


سکوت اختیار کنم و حرفی نزنم.. !


چند روزی هست که گرفتار شده ام ، چرا روز محاکمه نمی رسد ؟


مدام بی پروایی به سراغم می آید ، خیلی آزرده خاطرم می کند...


دلم طاقتش سرآمده ، خدایا چه به روزم آمده ...؟


ابراز علاقه می کنم ، به آب و آتیش می زنم خودم را ،


سوز عشقی میکشم که خدا می داند نهایتش را...


قلبم مثل اسیری در زنجیرِ عشقِ تو گرفتار شده ،


همه بود و نبودش در نفسهای گرم تو خلاصه شده...


زندگی می کند به عشق تو ، به خنده های لطیف تو


کِی میرسد دادگاه عشق که قلب کوچکم را مجازات کنند بابت عشق ؟!


به جرم عاشق شدن ، به جرم دلبستن ؛ به جرم دل شکستن


انگار که تنها متهم این دادگاه منم ، ردیف اول و بی کس و تنها منم ..!


محاکمه ام می کنند با واژه های دفتر عشق خودم ؛


با کلماتی که جاری شده اند از عمق وجودم ...


نمی دانم کدام دادگاه و کدام قاضی مجرم قلب شکسته مرا متهم خواهد کرد ؟!


مگر این دل ، بی کس است ؟ مگر نفس ندارد این جان ؟ ....


دادگاه عشق برپا می شود و بی رحمانه دل نازکم را بارها می شکنند ؛


ای دل ساده من ! ارزشی ندارد که بگویی حرف دلت را


زیرا شنونده ندارد ؛


صدا می کنم در این لحظاتِ سخت تو را ؛


تا که بیایی و مرهم باشی و آرام کنی دلم را


دل کسی را که عاشقت شده و متهم ، با نوازشهای خود نگذاری به نابودی بکشد..


اگر نیایی ، اینجا متهم دادگاه عشق می شوم و مرا از پرتگاه آزادی رهایم می کنند...


اگر نیایی ، وکیل من ،  دلم خواهد بود ؛ دلی که عاشق تو بود ؛


می خواهم بیایی و وکیل دادگاه عشقی که متهمش شناخته شده ام  شوی..


بیایی و بگویی که عاشق این نفسها بوده ای ، می خواستی و رهایش نمی کنی ؛


در این زمان اگر نیایی رهایم می کنند و من کماکان محو تماشای عشق تو..!


آری عشق کسی که به خاطرش متهم می شوم ...


متهمِ بی دفاع می شوم ، شکسته بال از یادها پاک می شوم ....





©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh



دیدار

                                                                       دیـدار...



مدتها بود آرزو به دل ، در حسرت دیدار تو روزها را تک تک ، می شمردم ...


شب می رسید ، در آسمان می جستمت ،


روز که می شد تو را گم می کردم ؛


 آن قدر روشن بودی و مهتابی که نقابت فقط در شب ها رخ می کِشید ...


 به راستی چقدر تو مهربانی که خدا تو را برایم نشان داده ؛


به راستی چقدر عین ماهِ شبها می درخشی ،


تو چقدر با همه فرق داری ...


باورت می شود که از خود بی خود می شوم ، وقتی تو را می بینم  ؟


باورت می شود دیدار تو برایم لذتی چندهزار ساله رقم می زند !


دیدارت برایم یک دنیا می ارزد ،


شکر می کنم از خدای مهربانم  که تو را برایم تقدیر می زند ...


تقدیر من و تو را چه زیبا می زند ؛


زندگی را چه زیبا می آفریند ...


ای نفس های من ، به عشق تو زنده ام ؛


به عشق دیدار تو لحظه به لحظه عمرم را سپری می کنم


 ثانیه ها را می شمارم که لحظه دیدارمان خیلی زود فرا برسد ؛


خدا نکند که کسی تو را از من بگیرد ...





دانلود دکلمه متنِ دیــدار ( کــلیـــک کنــیـــد )

بـا صــدای شـهــرام دانــش

©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh


لحظات عشق


لـحـظـات عـشـق



لحظه لحظه عمرم که می گذرد ، قلبم که بی صدا و مجنون میزند ،


محبت تو قدریست که  هوش مرا از این دنیا می برد ...


فدای تو می شوم ، اگر زندگی امانم دهد  ؛


اگر دست خودم بود ، دنیا را نیز فدایت می کردم ؛


وقتی به تو می اندیشم وجودم می لرزد از اینکه روزی شود که نبینمت !


نفس می گیرم از عشق تو ، از قلب نازنین تو


لحظه لحظه عمرم برای توست ، می فشارم عشقت را در قلبم ،


فدا می کنم دار و ندارم ..


اگر کنارم باشی ، به جرم عاشقی نمی میرم چرا که آن زمان تو را دارم ...


بیا لحظات عاشقیمان را تقدیم هم کنیم ؛ از جان و دل و برای هم بمیریم !


وقتی تو را دارم ، دیگر غم به سراغم نمی آید ،


زندگی برایم لذت بخش می شود ؛


آن زمان می خواهم عمرمان  قدری طولانی شود که پایانی نداشته باشد ؛


عشقمان به قدری آوازه اش بپیچد که همه عشق ها را مقلوب خود کند ...


بیا یکی شویم و از این همه حس خوبی ، دیوانه وار خود را فدای هم کنیم ؛


دیوانه عشق هم شویم ، خود را رها کنیم ..




دانلود دکلمه متنِ لحظات عشق ( کــلیـــک کنــیـــد )

بـا صــدای شـهــرام دانــش


©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh