عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

سوال از من ، جواب از تو



http://s2.picofile.com/file/7349005478/faratareshgh_blogsky_com_s002.gif


http://s2.picofile.com/file/7349005913/faratareshgh_blogsky_s005.gif


▂ ▃ ▅ ▆   http://s2.picofile.com/file/7354228595/gif002.gif   سوال از من ، جواب از تو؛ http://s2.picofile.com/file/7354228595/gif002.gif  ▆ ▅ ▃ ▂



از دورها  نسیم بهاری خبر تازه ای می آورد که پُر است از سوالهای بی جواب ؛


با خود خلوت می کنم که چیست این همه اضطراب ؟!


دل نگرانی های من تمام نمی شود چرا ؟  جای سوال باقی می گذارد برای ما !


سوالم از تو ای کسی که امیدم دادی ؛ نگذاشتی در خلوتم بسوزم و بسازم ؛


نجاتم دادی از هر چه یاس و بی حسی است ...


سوال از من ؛ جواب از تو ...  چقدر می خواهی مرا بی بهانه بگو تو !


بی مقدمه ؛ بدون اجبار ؛ ساده و از عمق درون ، چقدر می خواهی مرا بی بهانه بگو تو !


سوال را تو از من می کردی ، می دانی چه می شنیدی ؟ !


نفسهایم حبس شده ، بغض در گلویم گرفته و  طوری که همه بشنوند ،


فریاد می زدم دیوانه عشقت شده ام !


سراپا وجودم را فدای تو می کنم ؛ فقط همین یک بهانه را برای زندگی  دارم ...


پیش تو باشم ، برای تو و به عشق تو زنده باشم


نگذاری بپوسم از ترس تنهایی ؛ اجازه ندهی خودم را سرزنش کنم از عشق ارغوانی ...


سوال از من جواب از تو ؛ بگو که واقعاٌ نمی خواهی ترکم کنی !


دور که باشم از تو ؛ چگونه بسازم زندگی از نو ؟!


سوال از من جواب از تو ؛ مجالی بده سری بگذارم روی شانه های تو ؛


بگذار تا که هستی روی شانه های محکمت گریه کنم ؛ اشک عشقمان را بریزم ...


جشمهایم طاقتش می رود روزی که اشک جدایی را آن قدر بریزد ؛


سوال از من ، جواب از تو ؛ نمی خواهی که لحظه ای به حال خود رهایم کنی  ؟


لحظه ای که به حال خود رهایم کنی ، به خدا می میرم و لحظه ای هم مرا  نمی یابی ؛


شوق با هم بودنمان را دارم ؛ شوق دست در دست هم زیر باران قدم زدن را دارم ؛


زیر چترم می برم تا اوج عاشقی ، این عشق پاک و آتشینمان را ...


خیال مکن شعر می گویم و نمی آفرینم این لحظات را ؛


لحظه ای نیز به خودت تردید راه مده ؛ به جان عاشقم روحی تازه بده


سوال از من جواب از تو ؛ با من می مانی یا که همین دم بمیرم برای تو ؟ ...



http://s2.picofile.com/file/7349005913/faratareshgh_blogsky_s005.gif



©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh



امید به عشق تو





▂ ▃ ▅ ▆       امــیــد به عشـــق تو    ▆ ▅ ▃ ▂




برگ از درخت می افتد ، شاپرک پرواز می کند دوباره ...


دوباره نفس می گیرند اقاقیها ، جاری می شود رود از شوق دریایی پرنده ها ؛


قلبم نفس نفس می زند ؛ راستی چرا اینقدر بی تابی تو را می کند ...


لحظه ای را آرام نمی گیرد ، بی قراری هایی که نمی کند .. ؛


بی صدا فریاد می زند ؛ اشک بر گونه هایش جاری می شود ...


هر نفس تو را می خواهد از خدایش  ، می میرد در این تنهایی اگر تو را نیابد ؛


مثل همیشه به آسمان چشم می دوزد ، خیره می شود به قناری های عاشق ...


کنارش می بیند تو را ؛ اما آرام نمی گیرد لحظه ای را !


آن قدر دوستت می دارد که بی اختیار در خواب ، زمزمه می کند اسم نازنینت را ...


عشق تو را تا ابد در سینه اش حفظ می کند ؛


اجازه جسارت به عشق مقدسش را به کسی نمی دهد ،


دنیا را ترک نمی کند تا که با عشق ابدیش که تو هستی ، بمیرد ...


با تو که از این دورها دستهای گرمت را می فشارد ،


عاشقانه برایت دکلمه زندگی می سُراید ...


با تو که همچون نسیم امید می وزد بر فراز زندگیش ...


با تو که پاک شدنی نیستی از دفتر زندگیش ؛


نیستی حتی یک لحظه دورتر از نگاه امیدوارش ...





©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh



بی تو تنهاترینم


▂ ▃ ▅ ▆       بی تو تنهاترینم    ▆ ▅ ▃ ▂




گاهی مرا از هر چه عشق است ، دور می کنی  !


از زندگی جدا ، و از عاشقی می ترسانی ؛


از هر چه در  صندوقچه کهنه اسرار دلم  میدانم ، صادقانه به زبان می آورم  ،


حیف که همه را به چشم دروغ می بینی ؛ توجهی به حساسیتم نمی دهی !


چرا اینهمه در حقم بی انصافی می کنی ؟


مگر دل حساس مرا تو نمی شناسی ...


نمی دانی مگر بی تو تنهاترینم ،


یک دل ساده اما پر از احساس با تو بودن دارم ؛


گاهی نمی بینی احساسم به تو را ؛


گاهی نمی بینی تبسمی عمیق در دلم را ...


می شود زمانی که پشیمان می شوی  ،


در حسرتم فقط غم می خوری !


غصه روزهایی را می خوری که مردی ساده بودم ،


به خیالم با همه فرق داشتم ؛


صدایم می کنی از دورها ، ولی ....


ولی آن زمان دیگر نمی بینی مرا ؛


آن زمان نیستم همدم لحظه های سرد و خالی ، تو را ...


چرا نمی خواهی قبول کنی که بی تو تنهاترینم ،


بدون هیچ توجهی می گذری از همه احساساتم ...


بی تو تنهاترینم ، خیال ماندن بدون تو را ندارم ؛


بی تو مجنون بی لیلایم ؛ لیلایی که نزدیک است به من حتی از نفسهایم ...


می بینی چقدر دوستت دارم ؟ ... قصه می گویم می دانم !


می دانم خیلی ساده ام ؛ خیلی رسم و رسوم زمانه نمی دانم ...


می دانم که بهتر از من دلت می خواهت ، می دانم وجودم لیاقت تو را ندارد !


اما باور داشته باش تو را از جان و دلم می ستایم ؛


بی تو تنهاترینم ؛ تنهای تنها و بدون هیچ حس بودنم ؛


بی تو تنهاترینم ؛ مانند اشک خشکیده در گونه هایم ...


بی تو شبنم خشکیده در باغچه آرزوهایم ؛ بغض گرفته در گلویم !


بی تو مانند نفس های حبس شده در سینه ام ، بی تو مجال زیستن ندارم ؛


بی تو تنهاترینم ...







©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh