-
غربت تلخ
سهشنبه 19 اردیبهشت 1391 00:08
غربت تلخ ... زیر آسمان این شهر سوخته و زیر تابش آفتاب غم ، سایه تو می افتد کنار تنهایی های من! تن خسته ام چه غربت تلخی را تحمل می کند، نفسم بریده غرورم شکسته، مهتاب شبم خاموش گشته ، روزم را به سختی به شب می رسانم این همه ستاره روشن حتی نور تک ستاره شبهای با تو بودنم را هم ندارند... دیگر کهکشان نگاهت افق های امید و...
-
به داشتنت می بالم
جمعه 15 اردیبهشت 1391 11:08
به داشتنت می بالم تو رایحه خوش گل نسترنی ، گلی که همه روز و شبم عطرش پیچیده در اطرافم بدون هیچ اندوه و غمی بلکه شاید هم مست شده باشم نازنینم! قلبت وسعت بی انتهای محبت دارد، عشق می آورد ، زندگی می آفریند سرمای دستم همه به یکسر می رود زمانی که آن دو دست گرم و لطیفت را با عشق تمام می فشارد ، به وجود پُر مهر تو می بالد...
-
برگرد
یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 22:16
برگرد! خیلی زود روزهای خوب با هم بودنمان گذشت ... اینک من مانده ام با چند خاطره تلخ و شیرین ، خاطره هایی که وقتی مجسم می کنم، قلبم از شدت درد، گلویم از شدت بغض چشمهایم از شدت اشک و گونه هایم از سیل اشکهایم ، مجال نفس کشیدن را هم میگیرد از من ... دلم خیلی برایت تنگ شده است عزیز دلم؛ دلم برای خنده های زیبایت تنگ شده است...
-
بی خیال ای دل من
شنبه 9 اردیبهشت 1391 00:54
بی خیال ای دل من! در حسرت آنچه نداشتم غصه میخورم ، سکوت می کنم حرفی هم نمی زنم! اندازه بغضم به پهنای آسمان بی کران، سنگینِ سنگین است! اگر که بشکند همه اش گریبان گیر تو میشود ... به مانند یک مسافر که در راه مانده باشد ، دستهایم را بالا بردم و میان همه به آغوش تو پناه بردم! ولی ..... بیخیال! بیخیالِ عشق بازیهایم!...
-
عشق سرگردان
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1391 23:34
عشق سرگردان حرف می زنم از تو با خودم ، درد دل می کنم برای خودم ... هر چه به ذهنم می آید مثل دیوانه ها می گویم برای تو! از اینکه با منی ولی تنهای تنهایم ، هر لحظه در ذهنمی ولی انگار که وجود نداری! بیهوده به دنبالت می گردم ، وقتی هیچ ارزشی نزد تو ندارم ... هر روز یک دل سیر برایت گریه می کنم ، حالا که فکر می کنم خیلی من...
-
گوش کن به صدای قلبم
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 11:44
▂ ▃ ▅ ▆ گوش کن به صدای قلبم ... ▆ ▅ ▃ ▂ گوش کن تا بگویم برایت اندازه تنهاییم را ، شدت بیماری ام را ، صدای گرفته ام را ؛ در ابعاد این روزهای سخت و نفس گیر، زندگی برایم به سر آمده ؛ نمی دانی سختی برایم غلبه کرده ؛ دنیا برایم تیره و تار شده ، حس نوشتنم کُند شده ؛ از چه بنویسم از کجای این دنیای بی معرفت شکایت کنم ! شکایتم...
-
بخوان احوال دلم را
سهشنبه 5 اردیبهشت 1391 23:23
▂ ▃ ▅ ▆ بخوان احوال دلم را ▆ ▅ ▃ ▂ قلم را بردار و بنویس روی کاغذ همه واژه های عاشقانه ام را ؛ همه آنچه گفتم به تو را ؛ همه را بنویس! نگذار حتی واژه ای از قلم بیفتد ؛ اگر ننویسی، خودم می نویسم ؛ می نویسم اگر توانستی از من بگذری منی که هر لحظه به فکرتم محال است بتوانم ... بی تو همچون پرنده گرفتار در قفسم ، لحظه ای آرامش...
-
کوله بار غم
سهشنبه 5 اردیبهشت 1391 09:37
▂ ▃ ▅ ▆ کـولـه بـار غـم! ▆ ▅ ▃ ▂ دیگر کم کم وقت رفتن فرار رسیده ، وقت کم کردن اشک ، وقت بستن کوله بار غم رسیده ؛ ماندم و دیدم چه به روزم آمد ندیده بودم وضعیت پریشان این چنینی ام را ؛ از این به بعدِ مرا خدا می داند آنچه به روزم می آید چنین تحقیر نشده بودم ، مثل یک وجود بی ارزش، پرت نشده بودم تیشه به ریشه ام زدند ،...
-
امان از بی قراری
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 22:10
▂ ▃ ▅ ▆ امان از بی قراری ؛ ▆ ▅ ▃ ▂ امان از دست این دل تنها ، وای به حال روزهای فرداهایم ! ای خدا بشنو سوز جدایی ام را ، بیا بگیر این دستهای سردم را گونه هایم عادت کرده به اشک ، هر چقدر بریزم باز کم است ... کسی غمخوار من نیست ، به فکر حال پریشان من نیست نمی گویم حال و روزم را به کسی ، هیچ کس باخبر از دل عاشق من نیست...
-
ترانه قلب
شنبه 2 اردیبهشت 1391 16:50
▂ ▃ ▅ ▆ تـرانـه قــلـب ▆ ▅ ▃ ▂ روزم را طوری آغاز می کنم که جاری است از قلبم نوای تو ! همیشه تو خواهی بود آهنگ این نوای دلنشین ؛ تو هستی همه چیز من ، همه هستی من شعر نگاه تو می سازد زندگی را زیبا برای من ! می رسد صدای یار مهربانم که از دورها عاشقانه مرا صدا می کند ... تپشهای قلبم از شدت عشقی که به تو دارد ، می خواهد در...
-
باخبر باش
چهارشنبه 30 فروردین 1391 20:37
▂ ▃ ▅ ▆ بــاخــبـــر بــاش ... ▆ ▅ ▃ ▂ همین امشب از حال من باخبر باش ... بدان که قلبم سراپا شکست ، امیدم به زندگی از بین رفت ؛ بهارم خزان شد ، گلهای باغچه ام خشکید و پَرپَر شد ؛ نفسهایم در سینه حبس شد ... کسی نیامد عیادت قلب شکسته ام ... ؛ کجا بودی که ببینی شکستنم برایت را ، یخ زدن شاخه گُلت در دستان لرزانم را ؛ کجا...
-
خلوتی تلخ به دور از تو
دوشنبه 28 فروردین 1391 22:29
▂ ▃ ▅ ▆ خلوتی تلخ به دور از تو ▆ ▅ ▃ ▂ در این گرمای بهاری ، بسی سردم می شود نمی دانم چرا ... شب دراز است و بیداری امانم را بریده ! شاخه گلی در دست ، نامه ای روی قلبم ؛ می شکنم بغضم ، اشک جاری می شود مثل سیل بر گونه هایم ، گذشتی از من حیف شد روزهای با تو بودنم ... حیف شد عشقم را ندیدی ؛ آرام آمدی ولی شتابان رفتی ؛ حالا...
-
بازیچه عشق
یکشنبه 27 فروردین 1391 11:53
▂ ▃ ▅ ▆ بــازیــچــه عــشــق ▆ ▅ ▃ ▂ می خواستم دلم را بگیری تسکینش دهی ، نه اینکه بی رحمانه به آن چنگ بزنی ؛ نمی خواستم که مدتی بیایی و هوای عاشقی در سر بپرورانی ؛ مدتی بیایی و دلم را اسیر خود کنی و یک دفعه زیر همه چیز بزنی ! قلبم ناله می کند خیلی شکایت ها می کند ، رحمی نکردی حتی به احساسات من ، هر چه آمد گفتی علیه من...
-
سوال از من ، جواب از تو
جمعه 25 فروردین 1391 20:48
▂ ▃ ▅ ▆ سوال از من ، جواب از تو؛ ▆ ▅ ▃ ▂ از دورها نسیم بهاری خبر تازه ای می آورد که پُر است از سوالهای بی جواب ؛ با خود خلوت می کنم که چیست این همه اضطراب ؟! دل نگرانی های من تمام نمی شود چرا ؟ جای سوال باقی می گذارد برای ما ! سوالم از تو ای کسی که امیدم دادی ؛ نگذاشتی در خلوتم بسوزم و بسازم ؛ نجاتم دادی از هر چه یاس...
-
امید به عشق تو
چهارشنبه 23 فروردین 1391 15:12
▂ ▃ ▅ ▆ امــیــد به عشـــق تو ▆ ▅ ▃ ▂ برگ از درخت می افتد ، شاپرک پرواز می کند دوباره ... دوباره نفس می گیرند اقاقیها ، جاری می شود رود از شوق دریایی پرنده ها ؛ قلبم نفس نفس می زند ؛ راستی چرا اینقدر بی تابی تو را می کند ... لحظه ای را آرام نمی گیرد ، بی قراری هایی که نمی کند .. ؛ بی صدا فریاد می زند ؛ اشک بر گونه...
-
بی تو تنهاترینم
یکشنبه 20 فروردین 1391 11:20
▂ ▃ ▅ ▆ بی تو تنهاترینم ▆ ▅ ▃ ▂ گاهی مرا از هر چه عشق است ، دور می کنی ! از زندگی جدا ، و از عاشقی می ترسانی ؛ از هر چه در صندوقچه کهنه اسرار دلم میدانم ، صادقانه به زبان می آورم ، حیف که همه را به چشم دروغ می بینی ؛ توجهی به حساسیتم نمی دهی ! چرا اینهمه در حقم بی انصافی می کنی ؟ مگر دل حساس مرا تو نمی شناسی ... نمی...
-
درد دل
چهارشنبه 16 فروردین 1391 13:27
▂ ▃ ▅ ▆ درد دل ▆ ▅ ▃ ▂ زجر می کشم که نمی توانم آرام کنم مرهم دلم را ، ساکت باشم و نگویم حرف دلِ غم دیده ام را ... نمی توانم در دادگاه عشقی که مجرمش شناخته شده ام ، سکوت اختیار کنم و حرفی نزنم.. ! چند روزی هست که گرفتار شده ام ، چرا روز محاکمه نمی رسد ؟ مدام بی پروایی به سراغم می آید ، خیلی آزرده خاطرم می کند... دلم...
-
دیدار
سهشنبه 15 فروردین 1391 22:12
دیـدار... مدتها بود آرزو به دل ، در حسرت دیدار تو روزها را تک تک ، می شمردم ... شب می رسید ، در آسمان می جستمت ، روز که می شد تو را گم می کردم ؛ آن قدر روشن بودی و مهتابی که نقابت فقط در شب ها رخ می کِشید ... به راستی چقدر تو مهربانی که خدا تو را برایم نشان داده ؛ به راستی چقدر عین ماهِ شبها می درخشی ، تو چقدر با همه...
-
لحظات عشق
جمعه 11 فروردین 1391 13:40
لـحـظـات عـشـق لحظه لحظه عمرم که می گذرد ، قلبم که بی صدا و مجنون میزند ، محبت تو قدریست که هوش مرا از این دنیا می برد ... فدای تو می شوم ، اگر زندگی امانم دهد ؛ اگر دست خودم بود ، دنیا را نیز فدایت می کردم ؛ وقتی به تو می اندیشم وجودم می لرزد از اینکه روزی شود که نبینمت ! نفس می گیرم از عشق تو ، از قلب نازنین تو لحظه...
-
آرزو...
پنجشنبه 10 فروردین 1391 10:55
آرزو ... قلب تنهایم مدتی بود روزگار سر می کرد و با زندگی خود کنار می آمد... خیلی تنها بود و خلوتش تنها گریه و دوری ، همه شب خیره به آسمانها ! سر می کرد ایام گرچه به سختی ، گرچه با تنهایی خود شده بود رفیق سرسختی ! مدتی نشد آمدی به زندگی ام ، برایت یک عالمه درد دل گفتم ؛ از بودنم در سکوت سرد گفتم ، از گرفتن بغض در گلویم...
-
عاشقانه کنار هم ؛
چهارشنبه 9 فروردین 1391 16:09
عـاشقـانـه کـنـار هــم ؛ می خواهی به سفر بروی ، باشه اما شرطی دارم برای تو ؛ می دانم که به یاد منی ، به یاد نفس نفس زدن منی ، می دانم آرزوها در دل داری ، می دانم خیال برگشتن داری ... اما لحظه ای هم که شده ، به حرف من گوش فرا بده ؛ و لحظه ای عشقت را از دلم کوچ مده ... سفر می روی و من می دانم که چه عاشقانه در این سفر...
-
حس غریب!
چهارشنبه 9 فروردین 1391 00:30
حس غریب! چه حس غریبی ، گویی می خواهی از من بگریزی! شاید برایت تکراری شده ام ، این گونه نگو که همین دم می میرم! گویی که عشقت سرد شده ، یا شایدم عشقی نبوده بین ما ، می آزاری به خدا این دل نازکم را ! با خود زمزمه می کنم عزیز دلم را ، انگار که قصه می خوانم سراپا ! چرا آزرده خاطرم می کنی ، از عاشقی زده ام می کنی؟! نمی...
-
وفادارم بمان...
سهشنبه 8 فروردین 1391 14:50
وفادارم بمان! امروز خیالت بد جور به سرم زده ، سرم از درد ترکیده...! می خواهم بگویم وفادار باش ، هر زمان خواستی بی خیال من مباش ، می خواهم بگویم عشقت را از سر راه نیاورده ام که هر زمان بری از یادم ، تو آمدی و با خودت برایم یک عالمه امید آوردی .. آمدی مرا از تنهایی و زندگی سرد و دردناکم درآوردی ، آمدی و با خودت امید و...
-
چه آسان، از عشق من می گذری...
یکشنبه 6 فروردین 1391 18:24
چه آسان، از عشق من می گذری ... حس قشنگ رویاهایم چه زود رفت از نگاهم، ساحل پرتلاطم عشقم چه زود خالی شد از موج عاشقیم، آری چقدر این دل مجنون تو شده، گویی سراپا دیوانه شده! این دل پُر تپشم، پُر از همهمه شده.. انگار که شکسته شده! ببَر مرا ای ساحل بی موج، ببر تا غرق دریا شوم، از زندگی رها شوم... ببَر تا که آسوده بخوابم، به...
-
حرفای نگفته...
یکشنبه 6 فروردین 1391 11:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA حرفای نگفته ... می شکنم صندوقچه قلبم رو، باز می کنم همش رو پیش روی تو، صدا می کنم احساس پاک تو رو، همنفس با من بمانی تا بگیرم دستت رو، بمان با من تا بگویم حرفای ناگفته دلم رو ، باور کن بدجوری گرفته حال و هوای عاشقی وجودم رو ! تو با قلب شکسته ام چه می کنی اگر بشکند، صدایش...
-
رها می شوم آخر...
شنبه 5 فروردین 1391 19:20
رها می شوم آخر...! رها می شوم آخر، می شکند دلم سراسر ...! حرف دلم می ماند در قلب پُر از شور و شوقم، چگونه مرا می یابی در کنج قفس های پُر از هیاهوی دلم...، مرا تو رهایم می کنی، در شب تار و کبودم، احساس مرا ندیدی گًلم،.... می گذری غافل از اندوه درونم، بی خبر از شوق درونم..! رها می شوم آخر، می شکند دلم سراسر ...! می ماند...
-
حس آرامشم...
شنبه 5 فروردین 1391 10:38
♥ ♥ ♥ حـس آرامشـم ♥ ♥ ♥ نشسته ام کنار پنجره، حال و هوای تو در سرم غوغا می کند...! زندگی را برایم، امیدوارتر می کند، صدایت انگار از دوردستها، صدایم می کند، احساست انگار که رهایم می کند، رهایم می کند تا به بی کران ها، تا به آن سوی کهکشانها....! ترانه هایم بی تو، تک واژه اند، پر از دردل عاشقانه اند!.... و این دل پر احساس...
-
باوری تازه!
پنجشنبه 3 فروردین 1391 16:17
♥ ♥ ♥ بـاوری تـازه ♥ ♥ ♥ ... آسمان در نگاهم تیره و تار بود ... روزها برایم شبی تاریک و سیاه بود ساده دل بودم و حال و هوای دلم مثل همیشه ابری و گرفته ... تنهایی برایم خلوتی دیرینه بود و در کنج اتاقی خالی گریستن رسم دوری بود.. بهار برایم خزانی بیش نبود و با آمدنش غرورم هر دم می گرفت و حال و هوایی سرد و جای خالی یاری...
-
دلتنگ تر از همیشه!
یکشنبه 29 بهمن 1385 23:23
یک دل عاشق دلتنگ تر از همیشه... اینک که در کنارم نیستی و شانه هایت خالی است و دوباره دلتنگی ها به سراغم خواهدآمد و باز مثل گذشته تنهاتر از گنجشکی خواهم شد که بر روی بام خانه دلتنگی ها نشسته و خسته و پر از حرفهای نگفته است ..! با این که همیشه برای دیدن تو صبر کرده است .. در انتظار بوده است و همیشه برای دیدنت لحظه شماری...
-
دوباره عشق...
دوشنبه 16 بهمن 1385 22:20
دوباره عشق... دوباره عشق ، دوباره من ، دوباره تو و دوباره ما... من و تو یعنی دو همنفس ، دو همدرد ، دو عاشق ، دو دلدار ، من و تو در میان عاشقان ، بهترینیم از سایه نیز به هم نزدیکتریم ... به وجود چنین عشقی افتخار می کنم زیرا برایم همُ همنفس است و هم همدرد ... برایم در بی راهه های زندگی، هم نشان دهنده جاده است و هم هدایت...