عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

تقصیر

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif

تقصیر

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif



باز دلم بی قرار شد ، با خاطره های گذشته ذهنم دوباره درگیر شد ..

باز صدایم لرزید و پلک ها روی چشمانم بند نشد ،

نبض دستانم سریع تر زد ،

تقدیر از آن سوی خوشبختی برایم حکم آوارگی رد کرد ...

خیالی نیست همه به حال من می خندند ،

دستهایم از سرما عمریست می لرزند ..

دلتنگی حال و هوای خاصی داشت ،

عاشق که بودم عشق بوی خالصی داشت!

تو خود، عشق بودی ،

ولی افسوس با عشق، احساس قریبی کردی

من همان مرد عاشق که روزهایش را با خیال تو شب می کرد ،

تو همان معشوق که مرا با وعده های عشق پرپر کرد ...

باورش تباهی است ، به قدری تنهایم که جوانیم رنگ پیری است

با نامه های دوران عاشقی به یادت می آورم ،

عمریست دلشکسته و سرشار از غمم

کاش لحظه دیدار من و تو هیچگاه تقدیر نمی خورد ،

کاش همان سالهای پیش ،

قبل از اینکه دلم گریبان گیر عشق شود ، احساسم می مرد

هنوز هم تفسیر گناه نکرده ام برایم بی معنی است!

وقتی سرم را بالا می گیرم تقصیر بر دوشم تاوان سنگینی است

خیالی نیست همه به حال من می خندند ،

دستهایم از سرما عمریست می لرزند

باورش تباهی است ، به قدری تنهایم که جوانیم رنگ پیری است ....
http://s3.picofile.com/file/7449478709/taghsir.jpg

http://s1.picofile.com/file/7349006234/faratareshgh_blogsky_s007.gif

©

  نـویسنده متن شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com

رویای شیرین

http://s1.picofile.com/file/7433187953/1345066745.gif

رویای شیرین!

http://s1.picofile.com/file/7433187953/1345066745.gif



دلم گرفته بود در تنهایی ، بال های امیدم همه پرپر شده بود مثل یک دیوانه فراری!

واژه خوشحالی در دنیای من معنا نمی شد ، دلم با خوشی ها پیوند نمی خورد


سکوت شده بود خلاصه حرفهای من ، همچنان خشک بود لبهای ترک خورده ام!


با این همه ، تمام آرزوی من شده بود یک کلمه از حرف دلم را  کسی بشنود...


تا اینکه خواب سرنوشت دستهای تو را در دست من گذاشت


و برای همیشه ذهن مرا درگیر رویای شیرین تو کرد


دیگر همان مرد کوچه پس کوچه های غم آلود و بی رحم نیستم
!

کوله بار غم را بر دوش خسته ی پاییز سپرده ام


اینک دست به دست بهار داده ام و از دریچه آبی عشق ، به زندگی خیره شده ام


اینک خودم را عاشق سرسخت و تو را معشوق خوشبخت می دانم


قلبم مثل گذشته آهسته آهسته نمی زند


تند تند و به امید ثانیه های کنار تو بودن، از نفس باز نمی ایستد


مثل خون ، لابه لای رگهایم همه ی دقایق جاری هستی


به تن کهنه و رنجور من ، نفسی تازه می بخشی


فراز و نشیبهایی که در جاده خوشبختی ما کمین کرده ، همه را پشت سرخواهیم گذاشت


هرگز تسلیم و پشیمان از این عشق نخواهیم گشت


ای عشق پاک و همیشگی من ، نفسهایم را در سینه حبس می کنم


تو به جای من نفس بکش ای نفسهای من ،


این علاقه را به رخ همه بکش ، همدم بی همتای من ...


http://s3.picofile.com/file/7441039993/royayeShirin.jpg

http://s1.picofile.com/file/7349006234/faratareshgh_blogsky_s007.gif

©

  نـویسنده متن شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com

بغض کهنه

http://s1.picofile.com/file/7433187953/1345066745.gif

بغض کهنه

http://s1.picofile.com/file/7433187953/1345066745.gif



دلی پر از دغدغه دارم که می خواهد از روزهای گذشته بگوید!

از روزهایی که دیگر رفته اند و حالا فقط خاطره هایش مانده است

خاطره هایی که هر ثانیه داغش را می بینم و بس!

که روی تنم تازه میشوند ، رنگ را بر چهره ام زرد می کنند

شاید دلم را بغضی کهنه از روزهایی که دیگر تکرار شدنی نیست ، پر کرده ،

دلی که دیگر شاید به اسم دل هم نتوان صدایش کرد، دیگر احساسش مرده

دلی که روز به روز مثل سنگ سخت می شود ، چشم احساسش رو به کوری می رود

آری!  دلم دیگر نه تو را می خواهد نه عشق خیالی از تو!

نه دیگر صدایت برایم آشناست ، نه آن دستهایی که اکنون در دستی دیگر گرفتار است

نه دیگر به اسم عاشق صدایت می کنم ، نه یک لیلی که روزگاری مجنونش بودم

قدر دنیا غصه روی شانه هایم ریخته است....

غم و غصه برای دوری از تو نه !  از حرفهای عاشقانه ی پوچت نه !

از اینکه مرا نمی خواستی ولی گرفتار عشقی شدم که نه راه برگشتن داشتم،

نه راه پس ، خیال می کردم برایم مثل یک یار همیشگی ، هستی همنفس !

تا روزی که به جای عزیزم ، " شما "  صدایم کردی،

نمی دانستم که دیگر در دنیای تو غریبه ام

ولی من به خاطرت از تمام دنیا دست کوتاه کرده بودم

نمی دانستم داستان برای کسی که به آخر ختم شده است ، خود خودم هستم

نمی داتستم کسی که با قلمش روی واژه های دفتر عشقم خط سیاهی کشیده ،

همان کسی است که روزی برایش عشق یگانه بودم...

با اینکه می خواستمت اما مدتها بود فکر مرا از سرت انداخته بودی ، مثل گذشته با من نبودی،

حتی قدر واژه مقدس عشق که سر زبانت بود را هم ندانستی!

خیال نمی کردم  هر روز دروغ  بود که عشق ما را پیش می بُرد،

کاش از همان اول می دانستم جنس تو از عشق نبود!



    دانلود دکلمه زیبا و عاشقانه « بغض کهنه » به زودی...    

بغض کهنه , فراتر از عشق , شهرام دانش

http://s1.picofile.com/file/7349006234/faratareshgh_blogsky_s007.gif

©

  نـویسنده متن شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com