قهر نکن با من

::: فراترازعشق 6 ساله شد.. :::

 قهر نکن با من!

هر قدم بخواهی از حصار عشق من دورتر شوی ،

دلم بی قرارتر ، دلتنگی اش بیشتر ،

صدای تپشهای قلب بی قرارش به گوش هر عاشقی می رسد ...

من هر چه باشم می خواهم تا ابد با تو باشم ،

تو هر چه هستی فقط میدانم فرشته نجات دل اسیر من تا همیشه می مانی

هر گلایه ای که داری گوشهایم را برای شنیدنش تیز می کنم ،

فقط حرف از قهر و جدایی نزن ، گیرم از روی شوخی باشد قهر تو از من...

مثل همیشه دستهای لطیفت را دور تا دور گردنم حلقه کن ،

همیشه مثل پرنده ای سفید بال ، آسمانم دلم را تسخیر کن

مثل بهاری می مانی که با آمدنش دلی را از بند کویر و تشنگی نجات بخشیده ای

مثل دریایی هستی که امواج عشقت هر روز بر ساحل ناآرام دلم می نشیند ،

روز به روز قایق عشقت در وجودم بیشتر لنگر می اندازد ..

وقتی قهر می کنی ، به جر اینکه دل اسیری را به دنبالت دیوانه وار می کشانی کاری نکرده ای!

وقتی صدایت می کنم و سکوت می کنی هیچ حرفی نمیزنی ، فریاد دلم را نمیشنوی

که مقابلت زانو زده و مدام التماس می کند تا دوباره به آغوشش بازگردی

نفرین می کند دلش را که گرفتارش کرده ای

ای همه هستی من ، کوچ نکن از آشیانه دلم

پشت سرم خراب ، نباشی روبرویم همه سراب!

مقابل چشمانم قرار بگیر و با چشمان خیست، عاشقانه نگاهم کن ،

خودت مگر نمی دانی لحظه ای که کنارم نباشی مردنم را تضمین می کنی ،

بیا و مجنون دیوانه ات را در به در قصه ها نکن ، حتی شده به اندازه بستن پلک روی چشمی

به دیدارت می آیم و همه ستاره های آسمان را اجیر می کنم

ستاره هایی از جنس خوشبختی و عشق را به پیشواز عزیز دلم ، نورباران می کنم

©

  نـویسنده متن ❣ شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده ❣ فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com

میلاد یک دلباخته

 میلاد یک دلباخته

شب های بی ستاره را در آسمانی همراه با بغض جدایی، پشت سر گذاشتم

روز میلادم می خواهم دلم را به خاطرات با تو بودن خوش کنم،

تمام بی وفایی هایت را فراموش کنم ، از نفسهای گرم و مهربانت باز بسرایم

چقدر شاد و رویایی بود لحظه آغاز عشق ما ،

تقدیر خوشی نخورد روزگارِ ما ، تلخ شد زندگی بعدِ آن روز بر کام ما ...

اینک هر کجا هستی صدای تپشهای قلبی را بشنو که مغرور قلب مهربانت، یک نفس می تپد

سرت را روی شانه هایم بگذار که مدتهاست بدجور بی قراری تو را دارند ، عزیزم

کاش کنارم بودی دوش تا دوش هم کوچه ها را قدم می زدیم ، بهترینم

کاش صدایم را می شنیدی ، عاشقانه های پاکم را دوباره می خواندی

پیش خدایم از تو حرف می زنم ، پیوسته نام تو را زمزمه می کنم

از نداشتنت دلگیرتر از تمام دلهای گرفته ام ..

روی همه بی وفایی هایت خط سیاهی کشیده ام ، مثل تو بی وفا نیستم!

کاش می آمدی دوباره کنارم می نشستی گلایه ام می کردی ..

چشمم را به راه آمدنت دوخته ام ، با اینکه می دانم نمی آیی ، پس آرام بمان ای دلم!

کاش صدای خنده هایت را یکبار دیگر می شنیدم

ای کاش بهار سبز عشقمان به این زودی پاییز غریب و بی رحم نمی شد

خورشید قرارمان چه زود مُرد ، شاخه گل زندگی چه زود در دستانم خشکید، پژمرده شد

دقایق نبودنت نفس گیر و خیلی سخت برایم می گذرند

اینک من مانده ام و یک نفس خشک در سینه ،

کم کم چشمانم رو به سیاهی می روند از بس بغض گلویم را فشرده ..

مدتهاست که از عشق، دور شده ای

به دیدنم بیا دلسپرده ای داری که دیوانه تو است

به دل رویایی تو دلش را پیوند زده است ...

تا اسم عشق زنده است ، اشک دوری می ریزم به پایت
 
یک دست سرد ، تنی مرده که تا می تواند می نویسد برایت

باز اگر قلبت همان قلب پراحساس و چشمت نیز

همانی که روز اول دیدارمان خیره شده بود به نگاه من

و عاشقش شدی همان لحظه آغاز احساست ،

یادی از عشقت بکن ، نمی گویند وفا به عهد جرم است!

©

  نـویسنده متن ❣ شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده ❣ فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com